یا حسین.

روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!
نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!

این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار،
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!

باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،
به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!

شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!

جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات،
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!

.
هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،
ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه!

منبعhttp://aram59.blogfa.com/post/47   


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Evelyn یادداشت های یک پسر Michael خبري داستان نویسی بسم رب الشهدا و الصدیقین سئو سایت / طراحی سایت / تبلیغات قلب من چشم تو كاملترين مرجع تخصصي پایان نامه ، پروژه ، مقاله ☕کــــافــــــــــــــه رفـــــــاقـــــــــــــــــــــت